عکسهای دیدنی و لحظه های به یاد ماندنی
امین محمدم
مامان و ببخش که دیر عکسات و گذاشتم... اما مامان باور کن خوئت بهم هیچ فرصتی نمیدی اما بازم سعی میکنم که زود زود بیام و وبلاکت و کامل کنم به شرطی که با مامانی همکاری کنی...
امروز 53 روزه شده ای عزیزم
اولین عکس پسری در بیمارستان...ساعت اول تولد
برای دیدن تمام عکسها گزینه ادامه مطلب را بزنید....
اولین عکس شازده کوچولوی ما در بیمارستان... ساعات اول تولد.
امین محمد در حال ترخیص از بیمارستان...
تن تو ظهر تابستون و به یادم میاره....
اولین جدایی پدر و پسر....وقتی که بابایی مارو گذاشت خونه مادرجون و خودش برگشت تهران
بابایی دائم میگفت این عکس و نذار خوشم نمیاد ...اول نفهمیدم برای چی اینو میگه چون واقعا عکس
قشنگیه اما بعد فهمیدم ....چون خاطره اولین جداییش از شمارو براش زنده میکنه... خدا شمارو همیشه
برای هم نگه داره...
ورود پسری به خونه و اولین عکسهای نازش که خونه ما رو روشن کرد...خوش اومدی عزیزکم
پسری در ده روزه گی
پسری داره برای خواب غش میکنه
اولین عکس با خنده شما در روز یازدهم که مامانی خودشو کشته تا ازت شکار کنه...
اینم چند تا از عکسای بامزه مدل خوابیدن و ادا و اصول پسری
واااااااااااااااااااای که الهی بمیرم برات
توی این عکس انگار هنوز فکر میکنی توی شکم مامانی هستی...یادش بخیرمامانی.. حتما تو هم دلت برای اون روزا تنگ شده...قربونت برم من
قربون تفکرت بشم من
عاشق این ااداهاتم که شیطنت از سر و روت میباره
موش موشی مامان
گل دراومد ازحموم سنبل دراومد ازحموم
این گهواره ی مامانیه که مادرجون برات درآورده تا تو هم توش بخوابی اونم بعد 26 سال!!!!
قهقهه تو قربون
برم برات خواستگاری مامان؟!
اینم جشن کوچیک یک ماهگی سه نفره ما...
موهای نازتم که ریخته شدی ای کیو سان مامان و بابا جیگرم
شیرین ترین هندونه ی شب یلدای ما در 37 روزه گی...
جالب بود نه؟! پس تا عکسای بعد...