لباسهای شازده کوچولوی مامان و بابا
مامانی این اولین لباسیه که وقتی از وجود نازنین تو باخبرشدیم از کیش برات خریدیم ... و مامانی خیلی اینارو دوست داره....
عزیز دلم این کفشها رو به یمن پسر بودن تو خریدیم...همون روزی که رفتیم سونوگرافی و خانوم دکتر گفت تو دردونه ی مامان و بابایی رفتیم واینارو یادگاری از اون روز عزیز و دوست داشتنی برات خریدیم...
بین خودمون باشه من شرط واز بابایی بردم آخه حس مادرانه هیچ وقت دروغ نمیگه
عزیزدلم این لباسای نازنازی سوغات از اولین سفر سه تاییمون به مشهد مقدس
این پاپوشای خوشگل و گوگولی و خاله آذی روزی که باهم رفتیم دکتر برات خریده
این لباسای نازنازی و همراه با بابایی و خاله آذی از گشت وگذاری توی فروشگاه مادرلند بازار خلیج فارس برات گرفتیم...خیلی خوش گذشت رفتیم کلی برات سرویس چوب نگاه کردیم عسلم
وااااااااااااای که مامانی عاشق اینه که تو این لباسا رو بپوشی و کلی جلوی چشمای مامان شیطونی کنی
این لباس نازنازی هم واسه روزیه که بخوان تو رو از بیمارستان بیارن خونه.... وای که چه ملوس میشی
و اما این لباس هندونه ایه خوشمل که مخصوص شب یلداته جیگرم...اینو وقتی بابایی دید دلش ضعف رفت وگفت باید برات بخریم...ماهم گفتیم چشم
این شلوارک و دوست عزیز مامان خاله صبا برات خریده ... اون بلوزم که مادرجون عصمت
این لباسهارو هم همراه عمه فاطمه از مزون خاله تایس خریدیم عزیزم
سوغات کربلای عمو ابوالفضل... دستشون درد نکنه که به یادت بودن
اینم لباس فوتبالیت که پدرجون برات گرفته که از همین الان پرسپولیسی باشی
ورزشکار بشی ایشاا...
اینم یکی از لباسای عید پسری...میدونم که با اینا خیلی جیگرتر میشی نفسم
مامان وبابا لحظه شماری میکنن که تو این مایورو بپوشی کنارساحل سه تایی آب بازی و شن بازی کنیم...وای که چه مزه ای داره
لباس زمستونیای جیگرمامان
اینم یه پلیور شیک که مادرجونی داره براش شلوار وکلاه وشال گردن میبافا... دست گلش و میبوسیم
این شلوار پیش بندی جیگر و مادر جون با دستای هنرمندش برات بافته که وقتی یک ساله شدی تنت کنی عسل مامان
سوغات مشهد از طرف عموسهیل و خاله مینو.... خیلی بانمکه
وای که تو این کاپشن ملوس چقدر خوردنی میشی
منتظرم روزی وببینم که از حموم درمیای و این حوله رو تنت میکنم و تو میشی عین لی لی پوتها
بابایی چشم انتظار روزیه که این کفشارو تو پاهای کوچولوت بکنه وباهم برید فوتبال
این کفشارو پدرجونی برات پسندید
این لباسهای نازنازی بدجوری دل همه رو اب انداخته...اینو بابایی برات انتخاب کرد همین دید گرفت دستش و گفت بخریمش...میخوام تو عروسی خاله شیدا تنت کنم... ببین چه دامادی میشی
این عروسکای بازیگوش حموم و خاله مینو برات انتخاب کرده عزیزم...
اون آقا کلاغ بلا رو باباجونی فردای روزی که از وجود نازنین تو باخبرشدیم برات خریده گل پسرم...