یاد آن خلوت شبانه ...
عزیزکم
سال پیش در چنین شبهای عزیزی تو در من پنهان شده بودی و نفست و صدای قلبت بود که با من عجین شده بود و من اولین یادگاری وبلاگت را نوشتم....
یادش بخیر هنوز آن شب را خوب به خاطر دارم و از یادآوریش لذت میبرم ... آن شب برایم متفاوترین احیای عمرم بود...
و اما امسال....(جحپککج-ئمهونمئو ) خدارا هزاران بار شکر میکنم که تو صحیح و سالم در آغوشمی و گرمای وجودت چه خاطر آسوده ای ست برایم....
شیطون مامان اون کلمه ای که تو پرانتز گذاشتم و می بینی... تا دیدی لپ تاپ دست منه پریدی روشو چندتا دکمه هاش و سریع فشار دادی منم پاکشون نکردم
امیدوارم شبهای احیای بسیاری برایت بنویسم....
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی